خدا یا خرما ، کدومش؟ :: بق بقو

بق بقو

و ما برای عروج به آسمان آفریده شدیم

خدایا زمین گیر شدنم را مپسند...

به خود آی؛خود تو جانِ جهانی

خدا یا خرما ، کدومش؟

چهارشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۱۶ ب.ظ

توی جلسه 28 دی ماه قرار شد مسئولیت سایت دانشگاه توی ساعتای مشخص دست دانشجوها باشه ... آقای "ح" صلاح دونستن دانشجویای مورد نظر از بین ماها باشه ... اون روز فقط 6 نفرمون اومده بودن بقیه امتحان داشتن ...همون شیش نفر اعلام آمادگی کردیم آقای "ق" گفتند از کی میاین ماهم گفتیم شروع ترم جدید به ظاهر قبول شد اما خبر رسیده از هفته بعد باید بریم و خودمونم به حراست معرفی کنیم برای یه سری مجوز ها و غیره ...


یه سری دانشجو دور هم جمع شدیم برای عملی کردن یه پروژه تقریباً بزرگ ... اغلب مثل من به عنوان یک عضو مزاحم وارد این مجموعه شدن اما شرط مانا بودن این که از درجه مزاحم به مراحم ارتقا پیدا کنیم . پــــس باید طبق گفته اونا تعطیلات اندک بین دو ترم که مثل همین الان است رو خوب  ازش استفاده کنیم و به معلوماتمون اضافه و توزمینه  های مورد نظر قوی بشیم .


چند ماهی میشه دوست دارم برم یه کلاس هنری ، احساس میکنم قدرت دستمام کم شده برای طراحی و نقاشی حتی خط هر چند قبلاً هم خیلی خوب نبود اما ... تصمیم گرفتم 

برم کلاس خطاطی ، البته اگر با کلاسای دانشگاهم تداخل نداشته باشه !


دو روز پیش برای همین ثبت نام و پرسیدن شرایط کلاس خطاطی رفتم . کانون بسیج هنرمندان هم توی همون ساختمون ؛قبلاً عضو فعال کانون بودم قبلاً منظورم 2یا 3 سال پیش هست. بعد از رفتن خانوم "ط" دیگ کانون خیلی فعال نبود . اون روز چون تو مسیرم بود یه سر زدم و دیدم بعله

خانوم "ط" برگشتن بعداز کلی احوال پرسی و صحبت قرار شد من یک مسئولیت رو قبول کنم ، که هفته ای دوساعت برم اونجا و اون کارو انجام بدم ... قول ندادم گفتم انتخاب واحد بکنم خبر میدم  ولی بنظرم روی من حساب کرده !


و شاید برای پروژه مذکور بالا به یه سری کلاس های آموزشی نیاز داشته باشم.خارج از دانشگاه ؛ که اون هم دردسریست برای خودش 


و قول های دیگ که به اشخاص مختلف دادم ... و حتی خود درسایی که این ترم دارم !

روزای سختی  بنظر میرسن ؛حتی سخت تر از روز هایی که گذشت. نمیدونم چه اخلاقیه من دارم که میخوام همه جا باشم و اینکه غرغرم جای خودشو داره !

من ازون آدمایی هستم که هم خدارو میخوام هم خرمارو . که البته خوب نیست چون یا سلامتی خود طرف به خطر میفته یا اون کارا به درستی انجام نمیشه !

همه اون کارای بالا که گفتم ممکن ... فقط شاید خودم یه دوره لِه شدن رو ، دوباره تجربه کنم :))


+توقع ندارید از کسی که چند ماه پست نذاشته و برگشته، پست کوتاه بذاره... دارید؟!؟!!؟ ;) 

۹۵/۱۱/۰۶

نظرات  (۴)

منم همینطورم. و یه بار که به قدری هندوانه های عظیم رو یه باره برداشتم که یکیش افتاد و شکست!
هرچند هندوانه ی مهمی نبود و الحمدلله کم اهمیت ترینش رو شکستم اما خب! تجربه شد برام! یه خاطره ی تلخ فقط موند از اون روز! :(
پاسخ:
خوب خداروشکر من تنها نیستم ... راستش بعضیا معتقدن که یا یه کاری نباید کرد یا اگر میکنی باید درست انجامش بدی و کامل یادش بگیری 
نه این که از این به اون بپری و از هر کدوم یه ذره یاد بگیری ... البته منم قبول دارم هااا اما این اخلاق رو هم دارم دیگ :|

هی واای ... منم تجربه دارم ... تازه شاید یه هندونه مهم هم بوده باشه :((
۰۷ بهمن ۹۵ ، ۰۷:۴۵ منتـــظر المـهـدی۳۱۳
:-)
پاسخ:
:)
این همه کار؟! :| :)) چرا اینقدر زیاد و سخت و پیچیده و پردردسر آخه؟ :/
امیدوارم تموم بشن هرچه زودتر :)
پاسخ:
آره زیاده :( ...تازه خیلیاشو نگفتم :))

البته هنوز هیچ کدوم رسماً شروع نشدن :))
سلام امیدوارم زودتر تموم بشه
پاسخ:
سلام 
ممنونم 

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.