یادم بماند... :: بق بقو

بق بقو

و ما برای عروج به آسمان آفریده شدیم

خدایا زمین گیر شدنم را مپسند...

به خود آی؛خود تو جانِ جهانی

یادم بماند...

چهارشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۰۰ ب.ظ

اول بگویم اصلا قصد نوشتن نداشتم ...اما

من و حالم همین الان یهویی 

تمام بدنم و بند بند استخوان هایم به علت سرما خوردگی که از امروز صبح به اوج خود رسید درد میکنم ... تب و لرز نیز دارم .حتی نشستن هم برایم سخت است.

از صبح تا قبل افطار 82 صفحه از اسلاید 107 صفحه ای را خوانده ام . یک اسلاید دیگر اندازه همین برای فردا گذاشته ام .

هر چه میخوانم یادم میرود یادم نمیرود ها ... اما قاطی میکنم ... بنظر شما این یعنی یادم میرود یا مطالب به خوبی برایم جا نیافتاده یا هردو

عاقبت این امتحان های ماه رمضانی مرا خواهد کشت .

چقد غر زدم ببخشید !

البته بدانید از صبح همه این گلایه هارا داشتم به خدا میگفتم ... که این چه وضعی است ...کار شایسته ای نبود باید میگفتم شکر و ادامه میدادم ... اما از آدم ناتوانی مثل من این یه مورد برنمی آید .

خستم ... خسته

آه ... دیگر توان تایپ نیز ندارم .

+نوشتم که یادم بماند احوالات دو روز قبل امتحان معماری را ... باشد که فردا حالمان بهتر شود تا بازده درسیمان بالا رود.

+ان شاءالله همگی رو راه باشید!

:)

۹۵/۰۳/۲۶