پاسخ:
سلام عزیزم
هعی ؛ یه چیزی گفتی واقعاً برام غم انگیز بود ..
من به جز این سفر که پیاده بود و
با این که میدونستم اجازه نمیدن ...بازم اسممو نوشتم گفتم خدارو چه دیدی....
ولی خب بیشتر ناامید بودم ...
کلا اون چند وقت خیلی هوایی کربلا و امام حسین بودم تا این که دوستم یه خبر دیگ و پستر دیگ برام فرستاد
این با خودم گفتم حتماً امام حسین منو طلبیده که راه های مختلفو میذاره
رفتم اسمومونوشتم ... اما در نیومد :(((
چون تو الان گفتی خطا ازمون سر بزنه همش از بین میره ...فک کنم برا منم همینجور بوده ..
تا شب قدر بازم هوایی امام حسین ...
که این پیام بهم رسید ...
ولی نذاشتن :(((
الان که دارم اینارو مینویسم نمیدونم ؛ همینجوری داره اشک از چشمام میاد دوباره دلم تنگ شد...
ناراحت میشم که لیاقت پیدا نمیکنم :"((
ان شاءالله همه لایق دیدار بشیم