من فقط پیش نهاد دادم:|
امروز از ساعت چهار تا هشت با یک استاد کلاس داشتیم یعنی دوتا آز
نشسته بودیم تو سالن که وقتش برسه بریم یه سری از دوستان هم از نماز خونه اومدن گفتن چرا نرفتید سرکلاس ... من گفتم حالا میریم:/ دیر نمیشه:|
دوستان هم از خدا خواسته یکم حرف زدیم بعد من گفتم بچه ها میشه نریم سرکلاس:دی
(خدایی حالم خوب نبود) که بعد دیدیم دوستان هم دعوت منو لبیک گفتن... فقط مونده بود اقایون ... یکی از دوستان تماس گرفتن باهاشون که بلندشید بیاید کلاسو کنسل کنیم... که اونا هم به سرعت نور لبیک گفتن...فقط یکیشون براش سوال بود که چرا واقعا:/... بعد دوستان هم گفتن میخوایم چمدونامونو جمع کنیم ... یکی گفت چون زندگی داریم ... یکی دیگ هم گفت برا این که شیشه پاک کنیم:/
اون اقای محترم هم قشنگ قانع شد گفت باش:|
فقط نمیدونم الان من کار بدی کردم🙄🙄😐
+فک نکنید این پست اموزشی بود هااا :))... اونو میذارم!